هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین؛ این (قرآن)، بیانى براى همه مردم و هدایت و اندرزى براى پرهیزگاران است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هذا بیان للناس
پایگاه تخصصی پژوهش‏های قرآن و حدیث
درباره من
تابدانجارسیددانش‌من،‌تابدانم‌همین‌که‌نادانم ****************************** من آن مـرغ سحـرخیـزم ریاض آفرینـش را، که فـریادم نسیـم صبـح را بیـدار می‌سازد، اگـرچه نخل بی‌بـرگم به عشق امیدها دارم، که آتش خار بی‌گل را گل بی‌خار می‌سازد
درباره وبلاگ

حافظا در کـنــج فـقـر و خـلـوت شبهای تـار تــا بــود وردت دعا و درس قــرآن غـم مـخور ******************************* خــداوند کــارســاز بـنـده‌نواز را از بــنِ جــان خاکـســارانـه سـپـاس می‌گویم کــه توفیق گام‌زدن‌درآستان‌ثقلین‌رابرمن‌ارزانی ‌‌داشت. طـی سال‌هایی که توفیق‌ خدمت به ‌ثقلین رفیق من بوده، مقالات و مقولاتی چـنـد را در حدیـث‌پژوهی و قـرآن‌پـژوهی به جـامـه خـامـه آراسته‌ام. این درگـاه، مـحلی بـرای نشراین نوشته‌هاست تابسان بال‌ملخی در آستان سلیمان، در اختیار تـشـنگان معارف ثقلین قرار گیرد. شاید جویندگان زلال کلام قـرآن و اهـل‌بـیـت را به کـار آید و مـرا نــیـز در زمره کسانی قـرار دهـد کــه مــشـمـول کـلام نـورانی «رحـم الله عـبداً احیا امـرنـا» هستـنـد؛ باشـد کــه در روزی کــه هــیــچ نــفــســی را، جـز عـملش، به کــار نــایـد، دســتـم را بـگـیـرنـد کـه بـه دسـتـگـیـری و شــفـــاعـــتـــشــــان نــیـــاز مــبــرم دارم ******************************* حافـظ اگر قدم زنی در ره خـانـدان به صـدق بـدرقـه رهـت شـود هـمـت شـحـنـه نـجـف
دوستان من
لینک‌های ویژه
ابزارهای مفید
تماس با ما
استخاره آنلاین با قرآن کریم


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدیدها


بازدید امروز: 79
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 167347

حسین: با سلام و عرض تشکر به خاطر اینکه به عنوان یک استاد دانشگاه برای یک دانشجو دلسوزانه وقت می‌گذارید.

1ـ ابتدا باید ثابت شود ابن‌حبان متساهل بوده یا سخت‌گیر؟

الف) بنا بر نقل مقدمه ابن‌صلاح، ص 22: مزی و ابن‌حجر در تهذیب الکمال و تهذیب التهذیب بر ثقات ابن‌حبان اعتماد کرده اند.

ب) ذهبی در الموقظة، ج 1، ص 18 کتاب‌های تاریخ بخاری، ابن‌ابی‌حاتم، ابن‌حبان و کتاب تهذیب الکمال را منبع شناخت افراد مورد اطمینان می‌داند.

ج) سیوطی در تدریب الراوی، ج 1، ص 108 تساهل ابن‌حبان را درست نمی‌داند و معتقد است آنچه که درباره تساهل ابن‌حبان گفته شده درست نیست.

د) سخاوی نیز در کتاب فتح المغیث، ج 1، ص 36 معتقد است که ابن‌حجر نسبت سهل‌انگاری ابن‌حبان در وثاقت راویان را مردود می‌داند.

ه) اللکنوی هندی در الرفع و التکمیل، ج 1، ص 335 علاوه بر رد تساهل ابن‌حبان می‌گوید آن مقدار که در توثیق نزد ابن‌حبان کفایت می‌کند، نزد دیگران مکفی نیست.

و سایر علمای اهل‌سنت مثل شعیب الارنووط در مقدمه صحیح ابن‌حبان معتقدند ابن‌حبان صرفا در جرح زیاده‌روی می‌کرده نه در تعدیل! اما در ادامه نمونه‌هایی از سخت‌گیری های ابن‌حبان در توثیق را نیز ذکر می‌کند.

البته شنیدم که کتابی با عنوان "دفع الایهام عمن ترجم له ابن‌حبان" توسط مبارک سیف الهاجری تالیف شده و در اون روات ابن‌حبان رو دقیق‌تر بحث کرده که بنده هر چی سرچ کردم تو گوگل کتاب رو پیدا نکردم، اما اگه هم تو اون کتاب توثیق ابن‌حبان نسبت به عمران رو اشتباه دونسته باشه، باز هم به فرموده خود شما که در پیام قبلی نظر متقدم رو حجت دونستید، دلیلی بر عدم وثاقت عمران نمی‌شه. پس چگونه باید توثیق به این مهمی را در برابر جرحی که در سماع از انس بین ابوحاتم و ذهبی تناقض وجود دارد نادیده گرفت؟

2ـ تاریخ فتوا مربوط به سال 1427 می‌باشد یعنی هفت سال پس از مرگ البانی. همانطور که اشاره شد البانی این روایت را در سلسله احادیث ضعیفه آورده و قطعاً مفتیان شبکه نیز هم این را دیده‌اند و هم قول علامه ابن‌ابی‌الحدید معتزلی را، اما ظاهراً به نظر می‌رسد به خاطر مختلف فیه ذکر شدن آن توسط هیثمی آن را مسکوت گذاشته‌اند.

علامه ابن‌ابی‌الحدید معتزلی نیز در شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 296 در اثنای بیان فضائل صحابه می‌گوید: «وقد جاء فیالأخبار الصحیحة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال إن الجنة لتشتاق إلی أربعةعلی وعمار وأبی ذر والمقداد.»

3ـ من عین عبارت کتاب الروض البسام، ج 4، ص 441 را می‌آورم که الدوسری ذیل روایت 1587 می‌گوید:

«أما حدیث ابن عمر:فأخرجه أبو نعیم فی "الحلیة" (7/ 255) من طریق إسماعیل بن یحیى عن مسعر عن عطیة العوفی عنه مرفوعًا: "إذا نزع أحدکم ثوبَه أو تعرى فلیقل: (بسم الله)، فإنه ستر له فیما بینه وبین الشیطان". وقال: غریب من حدیث مسعر، تفرّد به إسماعیل. وإسماعیل هذا هو: ابن یحیی بن طلحة التیمی، کذّبه الأزدی وأبوعلی النیسابوری والدارقطنی والحاکم، واتهمه بالوضع صالح جزرة وابن‌حبّان. (اللسان: 1/ 441 - 442). وقال الحافظ فی "النتائج" (1/ 155): "قلت: هو ضعیف، وفی عطیة أیضًا ضعف. فالحاصل أنه لم یثبت فی الباب شیءٌ، والله أعلم." قلت: إذا ضُمَّ إلی حدیث علیٍّ طریقا حدیث أنس ـ اللذان فی أحدهما سعد بن الصلت، وفی الآخر: عمران بن وهب ـ فهو قریبٌ من درجة الحسن، والله أعلم.»

4 ـ راجع به جرح عمران توسط رازی دو نظر مطرح شده ـ که مرحبا بناصرنا ـ شما خودتان جرح اول را مجمل می‌دانید و جرح دوم نیز صرفاً گمان و حدسی است از جانب ابوحاتم که باز هم عرض می ‌نم در تناقض با رأی ذهبی قرار دارد.

5ـ در نهایت باید عرض کنم که اولاً بنده به علت تواتر حدیث، سخن علامه ابن‌ابی‌الحدید معتزلی، تعصب و اشتباهاتی که البانی در تصحیح و تضعیف داشته و نظر منفی بعضی علمای اهل‌سنت معاصر نسبت به البانی این روایت رو حسن می‌دونم و به صحتش ایمان دارم، اما با این همه تفاسیر در صورتی که ثابت بشه این حدیث واقعاً ضعیف هست، دو دلیل برای شما ارائه می‌دهم که در فضائل به حدیث ضعیف هم می‌توان استناد کرد:

الف) نووی در المجموع، ج 5، ص 59 می‌گوید: وَقَدْ قَدَّمْنَا فِی مَوَاضِعَ أَنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ مُتَّفِقُونَ عَلَی الْعَمَلِ بِالضَّعِیفِ فِی غَیْرِ الْأَحْکَامِ وَأُصُولِ الْعَقَائِدِ.

ب) مقدسی نیز در آداب الشرعیة، ج 2، ص 301 می‌گوید:

فصْلٌ فِی الْعَمَلِ بِالْحَدِیثِ الضَّعِیفِ وَرِوَایَتِهِ وَالتَّسَاهُلِ فِی أَحَادِیثِ الْفَضَائِلِ دُونَ مَا تَثْبُتُ بِهِ الْأَحْکَامُ وَالْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَالْحَاجَةِ إلَى السُّنَّةِ وَکَوْنِهَا وَلِأَجْلِ الْآثَارِ الْمَذْکُورَةِ فِی الْفَصْلِ قَبْلَ هَذَا یَنْبَغِی الْإِشَارَةُ إلَى ذِکْرِ الْعَمَلِ بِالْحَدِیثِ الضَّعِیفِ، وَاَلَّذِی قَطَعَ بِهِ غَیْرُ وَاحِدٍ مِمَّنْ صَنَّفَ فِی عُلُومِ الْحَدِیثِ حِکَایَةً عَنْ الْعُلَمَاءِ أَنَّهُ یُعْمَلُ بِالْحَدِیثِ الضَّعِیفِ فِیمَا لَیْسَ فِیهِ تَحْلِیلٌ وَلَا تَحْرِیمٌ کَالْفَضَائِلِ، وَعَنْ الْإِمَامِ أَحْمَدَ مَا یُوَافِقُ هَذَا.

امیدوارم دلایل کافی ارائه داده باشم.

امینی: با سلام

1ـ متساهل بودن ابن‌حبان یک مسئله مشهور است، اما وحی منزل نیست و می‌توان با دلایلی از این دست که شما اقامه کرده‌اید، در آن تجدید نظر کرد. منتها باید دلایل بیشتری اقامه کنید که متساهل بودن ابن‌حبان‌ را بتوانید زیر سوال ببرید.

اما درباره تناقض میان ابوحاتم و ذهبی حرفتان را قبول ندارم؛ چون اولاً تناقضی وجود ندارد؛ چون ذهبی خود در میزان الاعتدال و المقتفی این فرد را تضعیف کرده و در همه این موارد هم به حرف ابوحاتم استناد کرده و این یعنی اینکه به حرف ابوحاتم اعتقاد دارد، در ثانی یک متاخر نمی‌تواند در برابر یک متقدم قرار گیرد؛ چون متاخر از روی ظن و شواهد حرف می‌زند، اما متقدمان با راویان حشر و نشر داشته و به عصر آنها نزدیک بوده‌اند. مثل اینکه طوسی یک راوی را تضعیف کند، اما خویی او را تعدیل کند؛ آن هم بدون دلیل. بله اگر خویی یک دلیلی اقامه کند، می‌توان در دلیل او تامل کرد، اما اگر به عنوان یک رجالی فقط نظر بدهد، در صورت تعارض نظرش با طوسی، قطعاً نظر طوسی مقدم می‌شود. ذهبی هم همین‌طور اگر با دلیل حرف زده، می‌توان در دلیل او تامل کرد، اما اگر صرفاً نظریه داده، نظریه‌اش نمی تواند در برابر نظر ابوحاتم مقاومت کند؛ چون ابوحاتم به عصر راویان نزدیک‌تر است.

2ـ حدس شما درباره فتوا هم صرفاً یک حدس است و ما نمی‌دانیم که آیا آنها واقعاً همه نظریات را دیده‌اند یا نه؛ در ثانی این فتوا برای بحث ما خیلی هم مهم نیست.

3ـ آن گونه که من از متن الروض البسام فهمیدم مطلب به موضوع ما ربط ندارد؛ چون آنجا می گوید که اگر دو حدیثی را که از طریق سعد بن صلت و دیگری از طریق عمران از انس روایت شده است، در کنار حدیث نزع ثوب قرار دهیم، این دو حدیث می‌تواند به عنوان شاهد به تقویت آن حدیث کمک کند تا آن را به درجه نزدیک به حسن برساند. پس در آنجا حدیث عمران در حد یک حدیث متابع به کار گرفته می‌شود و در حدیث متابع هم صحت یا عدم صحت حدیث چندان مورد بحث نیست. اما در اینجا حدیث عمران خودش حدیث اصلی است که باید صحتش ثابت شود.

4ـ اینکه نظر ابوحاتم را یک گمان می‌دانید درست نیست، ابوحاتم یک رجالی است که بر مبنای علم حرف می‌زند نه حدس؛ چون رجالیان متقدم نظراتشان بر مبنای مشاهداتشان از احوال رجال حدیث بوده است. تناقض آن با سخن ذهبی هم که قبلاً گفتم اعتباری ندارد؛ چون اتفاقاً سخن ذهبی یک گمان است؛ چون مشاهده نکرده است.

5ـ شما می گویید این حدیث متواتر است؟؟ اگر متواتر باشد که همه این بحث‌ها بی‌خود است؛ چون در حدیث متواتر که دیگر دنبال صحت سند نمی‌گردیم. پس قطعاً این حدیث لااقل در منابع اهل‌سنت متواتر نیست که گیر یک سند مانده‌اید. اما اگر چند سند دیگر برای همین حدیث در منابع اهل‌سنت پیدا کنید، می‌توانید از آنها به عنوان شاهد و متابع برای تقویت همین سند استفاده کنید.

اینهم که گفتید به صحت حدیث ایمان دارید با حرف خودتان که گفته‌اید حدیث حسن است، در تناقض است. بالاخره این حدیث صحیح است یا حسن؟ اگر حسن باشد که دیگر صحیح نیست؛ پس چگونه به صحتش اطمینان دارید؟؟؟ حسن حدیثی است که به درجه صحت نرسیده است، اما می‌توان بدان استناد کرد.

راجع به استناد به حدیث ضعیف هم حرف شما درست است و در غیرمسائل فقهی علما به حدیث ضعیف البته با شرایط و ملاحظاتی استناد می‌کنند.  


[ سه شنبه 93/6/25 ] [ 4:1 عصر ] [ نوروز امینی ] [ دیدگاه شما ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

mouse code

کد ماوس